Deutsch Persisch Wörterbuch - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Begriff hier eingeben!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 71 (951 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
Deutsch Persisch Menu
Für dieses Dilemma gibt es keine einfachen Antworten. U این مخمصه راه حل ساده ای ندارد.
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
Zwickmühle {f} U مخمصه
in der Klemme sitzen <idiom> U در مخمصه بودن
Nicht der Rede wert. U قابلی ندارد.
macht nichts! U عیبی ندارد!
kein Problem! U مانعی ندارد!
Er hat kein Recht zu ... U او حقی ندارد که ...
Gerne! U قابلی ندارد.
Bitte sehr [schön] . U قابلی ندارد.
Keine Ursache. U قابلی ندارد.
Das stimmt nicht ! U این حقیقت ندارد!
Keine Ursache! U کاری نکردم اهمیت ندارد!
Keine Ursache! U قابل ندارد! [به عنوان تعارف]
Gern geschehen! U قابل ندارد! [به عنوان تعارف]
Er führt nichts Gutes im Schilde. U قصد خوبی در نظر ندارد.
Das gehört nicht zur Sache. U این ربطی به موضوع ندارد.
Das sieht ihr überhaupt nicht ähnlich. U او [زن] اصلا همچنین رفتاری ندارد.
Nichts zu danken! U کاری نکردم اهمیت ندارد!
Nichts zu danken! U قابل ندارد! [به عنوان تعارف]
Daran ist nichts auszusetzen. U این هیچ ایرادی ندارد.
Gern geschehen! U کاری نکردم اهمیت ندارد!
Binnenland {n} U کشوری که به دریا راه ندارد
Es besteht kein Grund zur Besorgnis. U دلیلی برای نگرانی وجود ندارد.
Es besteht kein Grund zur Sorge. U دلیلی برای نگرانی وجود ندارد.
Es ist keine Schande, Fehler einzugestehen. U اشتباه خود را پذیرفتن ننگی ندارد
... wenn ich [dich] fragen darf U ... اگر پرسش من [برای تو] ایرادی ندارد
Kein Anschluss unter dieser Nummer. U همچنین شماره تلفنی وجود ندارد.
Er hat in letzter Zeit keinen Appetit. U به تازگی او [مرد] هیچ اشتها ندارد.
Es besteht keine Gefahr, dass sich das wiederholt. U خطری وجود ندارد که آن دوباره اتفاق بیافته.
Es besteht kein Anlass, etw. zu tun. U دلیلی وجود ندارد که کاری انجام شود.
Diese Statistik spricht für sich [selbst] . U این آمار به هیچ توضیحی نیاز ندارد.
es Jemandem an nichts mangeln lassen U تضمین [تامین] کردن که کسی کمبودی ندارد
Kein Wechselgeld. U پول خرد وجود ندارد. [برای پس دادن]
Keine Rückgabe. U پول خرد وجود ندارد. [برای پس دادن]
Kein Rückgeld. U پول خرد وجود ندارد. [برای پس دادن]
unbedarft <adj.> U ساده دل
treuherzig <adj.> U ساده دل
hausbacken <adj.> U ساده
einfach <adj.> U ساده
vertrauensselig <adj.> U ساده دل
arglos <adj.> U ساده دل
blauäugig <adj.> U ساده دل
leicht <adj.> U ساده
schlicht <adj.> U ساده
einfältig <adj.> U ساده دل
gutgläubig <adj.> U ساده دل
naiv <adj.> U ساده دل
leichtgläubig <adj.> U ساده دل
Es geht ihm schlecht. U وضع مالی او [مرد] خوب نیست. [پول ندارد]
ohne Schnickschnack U خیلی ساده
Einfaltspinsel {m} U ساده لوح
Butterbrot {n} U غذای ساده
Einfalt {f} U ساده لوحی
Diät {f} U غذای ساده
Einfältigkeit {f} U ساده لوحی
Floß {n} U قایق ساده
hausbacken <adj.> U ساده و پوست کنده
Lügen haben kurze Beine. <proverb> U دروغ عمرش کوتاه است. [زود فاش می شود که حقیقت ندارد]
locker vom Hocker <adv.> <idiom> U خیلی ساده [اصطلاح روزمره]
es nicht leicht [einfach] haben U [موقعیت] ساده نیست [برایشان]
Ich bin doch nicht von gestern! <idiom> U من ساده لوح نیستم ! [اصطلاح]
Nachläufer {m} U ستایش گر ساده لوح [جامعه شناسی]
[leichtgläubiger] Anhänger {m} U ستایش گر ساده لوح [جامعه شناسی]
Was ist der einfachste Weg nach Berlin? U ساده ترین راه به برلین کدام است؟
Wir sind fest davon überzeugt, dass Parteipolitik keinen Platz in der Außenpolitik hat. U ما کاملا متقاعد هستیم که سیاست حزب جایی در سیاست خارجی ندارد .
Das tut nichts zur Sache. U این مهم نیست. [این ربطی به موضوع ندارد.]
freier Anschlag U کشیدن ساده سیم گیتار [کلاسیک] [انگشت به روی سیم همسایه منتقل می شود]
Mischsprache {f} U زبانی مخلوط از چند زبان که ساده و با کمی دستور زبان بین افراد با زبانهای مختلف استفاده می شود
Pidginsprache {f} U زبانی مخلوط از چند زبان که ساده و با کمی دستور زبان بین افراد با زبانهای مختلف استفاده می شود
Kauderwelsch {n} U زبانی مخلوط از چند زبان که ساده و با کمی دستور زبان بین افراد با زبانهای مختلف استفاده می شود
etwas mit links erledigen U کاری را چشم بسته انجام دادن [راحت و ساده انجام دادن]
Recent search history Forum search
1امکان ندارد واژه وارد کرد
3was bedeutet Präteritum in Farsi?
4richtig geschrieben?:(Ich habe die Besuche aus der Heimat.)
1Die ldee
0آدم باید کارش را دوست داشته باشد تا احساس خستگی نکند
0دلیل برای نتوانستن وجود ندارد
1Burn-out
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Deudic.com